محل تبلیغات شما

دیگه تقریبا پیاده روی بعد از ساعت ۱۲ شب شده عادت هر شب من که هدفم نه ورزشه نه تفریح و نه فرار کردن از تنهایی . دنیای شب شهر تهران کاملا متفاوت با دنیای روزه . به نظر من هر کسی که در حوزه ادبیات(شعر و داستان و .) و همین طور حوزه اجتماعی فعالیت داره (شاید حوزه اقتصادی رو هم بشه اضافه کرد) باید با شب های تهران آشنا بشه. آشنای نه اینکه کسی بشینه تو خونه یا گوشه کتابخانه چهارتا کتاب بخونه یا تو گوگل و فضای مجازی جستجو کنه و چهارتا مطلب بخونه و چندتا عکس و فیلم ببینه . باید بیاد تو دل شب شهر تا ببینه چه خبره و چقدر شب های تهران به نوعی زنده است.

البته خود من که دارم این حرف رو میزنم فراتر از چهارتا کوچه و خیابون اطراف خانه ام نرفتم و ادعایی در این زمینه ندارم. ولی وقتی با دور زدنِ چند شبه تو همین کوچه پس کوچه ها انقدر دنیای شب شهر برام متفاوت ، جالب و در برخی موارد متاسفانه دردناک و غم آفرینه ، مطمئن هستم اگر جلوتر برم و پا رو از محدوده کوچه های اطراف خانه ام فراتر بگذارم با عجایب بیشتری مواجه خواهم شد . خوب این رو هم بگم که این نظر من به نوعی استنباط از طریق قیاسه (که در علم اصول ما قبولش ندارن) و چه بسا که غلط باشه.

خلاصه اینکه از این به بعد می خوام هر چی رو تو دنیای شب این شهر می بینم بنویسم . اولین مطلب هم مربوط به موش های چندش آوره که توی کارتون ها اونقدر ناز و گوگلی نشونشون میدن که آدم دوست داره بغلشون کنه و ببوسدشون . 

چند شب قبل هم صداهایی می شنیدم . مخصوصا وقتی به خیابون اصلی میرسیدم و از روبروی مغازه های بسته رد میشدم . اول فکر کردم شاید به خاطر وهمناکی شب است و سر و صدایی نیست. بعد فکر کردم شاید باعث خش خش ها و حرکاتی که در اطرافم می بینم گربه ها باشند . تا اینکه امشب از مغازه ها فاصله گرفتم و به یاد دوران بچگی و برای ادراک حس پسر کوچکم ، رفتم روی لبه جدول های کنار جوی و حرکت کردم . 

خیلی طول نکشید که اولین موش را دیدم . بزرگ و کثیف و در آرامش توی جوی خالی از آب و مملو از آشغال قدم می زد . وقتی موش را دیدم که از کنارم رد شده بود و علیرغم حس بدی که از موش ها دارم فکر کردم همان یکی بود و از جوی فاصله نگرفتم . اما کمی جلوتر تا خش خشی به گوشم رسید ایستادم . تا صدا حرکت تند موش بعدی را شنیدم از جدول پایین امدم و از جوی فاصله گرفتم . درست حدس زده بودم . دو موش با هم درگیر شده بودن . تا امشب صدای جیغ موش نشنیده بودم . بعد صدای جیغ و خش خش شدید ،موش ها شروع به جهیدن کردن . واقعا بزرگ بودن و ترسناک . با تمام وجود آرزو کردم که سمت من نیایند . کمی که آرام شدن فرار کردم . 

اما هر چه جلو می روم قضیه تمامی ندارد . تا صدایی می شنوم می ایستم و نگاه می کنم تا موش ها را ببینم . همه جاها هستن . شب ها تمام خیابان ها و کوچه ها را خانه خود می دانند . الان دو تا ، نه سه تا موش نه خیلی بزرگ با آنکه من را می بینند در باغچه کنار جوی با دماغ خود همه جا معاینه می کنند . چند دقیقه پیش دوتا موش به محض نزدیک شدن من از زیر راه پله فی مغازه ی بیرون آمدن و به سمت جوی رفتن . همه جا هستن . مخصوصا نزدیک مخازن زباله . واقعا" زیاد هستن و بر خلاف شب های قبل هیچ آرامشی ندارم و با نوعی اشمئزاز که با ترس در قدم برداشت خودش را نشان می دهد راه می روم . دوست دارم سریع تر برسم به خانه . چون همه چیز شبیه فیلم های علمی - تخیلی یا انیمیشن است. واقعا هیچ کدام از موش ها حتی اندازه من ترسی ندارن. گفتم به نوعی جوی ها و خیابان ها و پیاده روها را خانه خود می دانند و آنقدر آرام و نترس هستن که مثل فیلم های که گفتم می ترسم حتی با هم متحد شون و حمله کنند . به نظر من حتی گربه های شهر حریف آنها نمی شوند . این را چند ماه پیش دیدم . دم همین خیابان اصلی روبروی پاساژی منتظر کسی بودم . یک  گربه حنایی رنگ که نسبت به بقیه گربه ها بزرگ تر بود همانطور که همه جا را بو می کرد از کنارم رد شد . کمی این طرف و آن طرف رفت و پرید توی جوی . دو سه قدم آهسته رفت و ایستاد و به روبرو خیره شد . کنجکاو شدم و جلو رفتم . دیدم چهار پنج قدم جلوتر توی جوی موش زشت و بد ترکیب و بزرگی ایستاده است و خیره شده به گربه . صحنه جالبی بود و فکر کردم الان گربه حمله می کند . ولی گربه حنایی رنگ اصلا دمش را تکان نمی داد . دیده ام گربه ها موقعی که برای حمله کمین می کنند چگونه فرم بدن خود را عوض می کنند و دمشان را چگونه به چپ و راست می کوبند . موش بعد از چند ثانیه در مسیر مخالف حرکت کرد . چند قدم که رفت گربه آرام دو قدم برداشت . موش ایستاد و سریع به عقب نگاه کرد . قدم سوم گربه در هوا ماند . موش دو سه ثانیه نگاه کرد و با سرعت چرخید و غرش مانندی سمت گربه کرد . هم من هم گربه با هم فرار کردیم.

نزدیک خانه شده ام و فکر نمی کنم شب های دیگر از خانه بیرون بیایم . واقعا از موش ها چندشم می شود و همه جای شهر هستن . میدانم جمع کردن این همه موش کار راحتی نیست و فقط وظیفه شهرداری نیست . ولی واقعا کاری نمی شود کرد ؟ واقعا این موش ها خطرناک نیستن و موجب آلودگی شهر نمی شون ؟ واقعا" چاره چیست ؟ 

به نظر من به جز مسولین و مدیران شهری ، همه شهروندان تهرانی باید کمک کنند تا بشود شهر را از موش ها پس گرفت . چون خود ما شهروندان شهرمان را در اختیار موش ها و سایر حیوانات موذی و آلوده گذاشته ایم. 

بعضی آدم ها تمام نمی شوند ؛ قصه فردوسی پور

سلام بر امام غریب

شهر در دست موش ها

موش ,ها ,شب ,گربه ,های ,جوی ,موش ها ,ها و ,از موش ,شب های ,نظر من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها